مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۷ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

۵۱۱

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۳۲ ق.ظ

I feel so much lighter like a feather with you off my mind / out my life.

می‌سازشم از نو‌.

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ

کاش قدیما که توی اینترنت فعال‌تر هم بودم اتفاقاً، همین‌قدر‌ حریم خصوصی سفت‌وسخت برام اهمیت داشت.

کاش هیچ‌کس یادش نیاد من کی بودم. 

۵۰۸

شنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

یه زمانی فکر می‌کردم هیچ وقت نمی‌تونم یه سری اسم و شماره تلفن رو فراموش کنم. ولی شد. قلبِ آدمیزاد همینه.

۵۰۷

يكشنبه, ۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۱:۳۰ ق.ظ

هفت سال و چند ساعت از روزی که پدرم رو از دست دادم گذشت. 

 

۵۰۶

جمعه, ۵ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۱۷ ب.ظ

یکی از دوستان نزدیکم که سال اول دانشگاه ازدواج کرد با یک پسر ۲۰ ساله، بعد از ۹ سال زندگی به خاطر خیانت همسرش می‌خواد جدا بشه. 

توی همه‌ی این سال‌ها و دیدن زندگی‌های ناموفق دوستانم، به دوتا نتیجه‌ی مهم رسیدم؛ اول این‌که زود ازدواج‌کردن در اغلب موارد چیز خوبی نیست. چون خیلی کم پیش می‌یاد که ما همون آدمای اوایل دهه‌ی ۲۰ زندگی‌مون بمونیم. 

و دوم این‌که تمام حقوقی که با ازدواج ازم گرفته می‌شه یا مشروط به «مود»ِ یک آدم دیگه می‌شه رو از اول بگیرم. این حرف رو به خیلی‌ها زدم توی سال‌های بالغ‌ شدنم، همیشه به نظرشون بی‌رحمانه و غیررمانتیک به‌نظر می‌رسید، ولی وقتِ جدا شدن همیشه به‌م پیام دادن و ازم خواستن که بدون دریافت این حقوق ازدواج نکنم.

۵۰۵

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۲۹ ب.ظ

امروز رو رفتم واسه چک کردن اون چیزی که باعث نگرانی‌م شده‌بود. بعد از عکس‌برداری و این داستانا و دیدن دوتا دکتر، خوشبختانه چیزی نبود. خیلی از لحاظ روانی بیش‌تر از همیشه تحت فشار بودم.

۵۰۴

دوشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۲ ب.ظ

این اُسکُلایی که عروس می‌شن و‌ یه سره از «🧿» استفاده می‌کنن فکر نمی‌کردم واقعی باشن، ولی یکی‌شون توی فالویینگام رویت شده. ان‌شاءالله حال‌ش زودتر خوب شه.

 

 

× نیم‌ساعت داشتم می‌گشتم «🧿» رو پیدا کنم.

×× فستینگ هم سرِ جاشه ولی باید یه سری دکتر و این داستانا می‌رفتم، این وسط وقفه افتاد. 

××× اینم از آپدیت‌های امروز.