مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

چشم

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۴ ق.ظ

ممنونم که دیشب نجاتم دادی. 

شاید این اتفاق هزاران‌بار افتاده باشه، ولی این هم رفت جزوِ همون لیستی از نجات‌دادن‌ها که عقل‌م به‌شون قد می‌ده. [Red, Underlined ]

  • ۰ نظر
  • ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۴

باشد که یه چیزی ریلیز کنید.

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۳ ق.ظ

تابستون فصلِ کامبک‌ئه و بیپ‌تونز مثلِ دلِ مومن‌ئه. 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۳

۱۳۲

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۷ ق.ظ

تو برای ما چیزی بودی که هیچ‌وقت برای خودت نبودند. 

حالا من می‌خواهم برایشان چیزی باشم که برایم نبودند.

و هیچ‌وقت نگفته‌بودی از لذت‌ش.

 

 

 

~ تا روز آخرِ دنیا، این آهنگ برای من تداعی‌کننده‌ی توست.

  • ۰ نظر
  • ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۷

همه دنیا بخواد و تو بگی نه ...

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۴۱ ب.ظ

و بگم براتون از بزرگ‌ترین درس زندگی. 

«هیچ‌وقتِ هیچ‌وقتِ هیچ‌وقت از غیر از خودش هیچی نخواین.»

 

 

× نخواد و تو بگی آره، تمومه. 

  • ۰ نظر
  • ۲۷ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۴۱

دیدن فیلم ترسناک، تنها و در ساعات پایانی شب.

پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۲ ق.ظ

وقتی می‌خوام یه‌چیزی باشه که بشوره، ببره. مهم‌ترین، اولین و موثرترین انتخاب برای من.

 

~ می‌گن آنابل به خانه برمی‌گردد و فولان.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۲

۱۲۹

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۵ ب.ظ

یه‌چیزی یه زمانی خونده بودم یه جایی که به نظرم ‌‌‌دری‌وری می‌یومد:

«توی رابطه‌ای که مجبوری مدام عذرخواهی کنی، نمون.» 

 

می‌خوام دیگه به م. به چشم یک BFF نگاه نکنم، به کسی نمی‌گم چی‌ شد و چرا. ولی متنفرم از آدمایی که هیچ وقت مسئولیت کارهاشون رو قبول نمی‌کنن و بیشتر از کسایی که ته‌ِ ته‌ش بقیه رو مسئول نتایج فاجعه‌بار انتخاب‌هاشون می‌دونن.

 

  • ۰ نظر
  • ۲۳ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۱۵

بیشتر می‌ترسم.

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۱ ب.ظ

امشب به زور خودم ُ کشوندم پای ورزش. مطمئن بودم یه چیزی روی شونه‌هام نشسته و پام ُ سنگین می‌کنه. از اون وقتایی نبود که روانشناسان می‌گن خلاف نظر اون غول روی کول‌تون رفتار کنید. چون اون موضوع افسردگی نبود. 

توی یوتیوب دنبال ویدیو در مورد سرطان می‌گشتم واسه زیرنویس زدن، به صفحه‌ی دختری برخوردم که از سال پیش سابسکرایب‌ش کرده بودم. اون موقع آخرین ویدیویی که ازش دیده‌بودم، گریه می‌کرد و می‌گفت سرطان‌‌ش برگشته، امسال دیدم که یک‌سال گذشته از آخرین ویدیوش، یه نفر هم توی کامنت‌‌ها از R.I.P حرف زده بود. 

توی آخرین ویدیو داغون بود، به سختی حرف می‌زد، گریه کرد. می‌دونست که آخراشه. و بعد تمام. 

اون احساس تباه که کلکسیون گرون لوازم آرایش مورد علاقه‌ش ُ براش گرفته‌بودن، با آدمایی که می‌خواست ملاقات کرده بود و از تمام این‌ها ویدیو ساخته‌بود.

می‌خوام نترسم، می‌خوام وانمود کنم نترسم، می‌خوام به بقیه بگم نترسند. می‌خوام امید بدم به همه‌شون. ولی می‌ترسم. 

 

~ وقتی به این موضوع فکر می‌کنم که علم پزشکی عملاً هیچ کاری نمی‌تونه در مقابل کاری که خود بدن با خودش انجام می‌ده، بکنه ...

  • ۱ نظر
  • ۲۲ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۱

Wo ai ni

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

به جز چندتا آهنگ چینی اکسو، تا حالا نشسته بودم آهنگ چینی گوش بدم. 

زبان چینی هم این قابلیت ُ داره که حس ُ انتقال بده. #سوسَد

 

~ ممنونم ازت ح. .

~~ علی‌الحساب این تیتر ُ ازم بپذیرید، تا درست‌درمون کاراکتراش ُ یاد بگیرم.

 

  • ۰ نظر
  • ۲۲ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۰

By Default

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۵۴ ب.ظ

تو دل هر زنی یه رخت‌شورخونه تعبیه شده.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۴

Five

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ

“ Though after all these years I've learned to not get my hopes too much. ”

 

- واقعاً؟ 

+ نمی‌دونم؛ یه‌جوریه که نمی‌شه بگم همیشه همین طوره.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۷