مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۱۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

I lost another fight

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۵ ق.ظ

I'm a mess


 I'm a loser


I'm a hater


I'm a user


I'm obsessed


 I'm embarrassed


I don't trust no one around us

  • ۰ نظر
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۱۵

Brave

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ب.ظ

شجاع‌ هستند انسان‌هایی که به طول مسیر نادرستی که طی کرده‌اند اهمیتی نمی‌دهند و بازمی‌گردند. 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۴۶

MISFIT

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ب.ظ

دیروز توی دانشکده زمین‌خوردم. شاید آن افتادن‌ماشین‌درباغچه‌ی فضاحت‌بار اتفاقِ بهتری بود. 

  • ۱ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۴

فقط خواستم بگم

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۶ ق.ظ

«یا رب مباد آن‌که گدا معتبر شود»




  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۶

حبیب‌های این دوروبر

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۲۶ ب.ظ
مراقبِ همه‌ی ذکوری که لطفِ شما را «عشق» یا «کراش» تعبیرمی‌کنند باشید. 
کم نیستن. 




- خدایا! من چه‌قدر احمق بودم.  ×_×
  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۶

۸۸

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۵۲ ب.ظ

خودم ُ دوست دارم، وقتایی که شتاب‌زده عمل نمی‌کنم و به عقل‌م زمان می‌دم همه‌چیز ُ جمع‌وجور کنه. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۵۲

.C'est la vie

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ق.ظ

می‌دونم باید خودم ُ برای زمین‌خوردن آماده‌کنم، ولی تا وقتی اتفاق نیفته، نمی‌دونی واقعاً چه حسی داره. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۵

۸۶

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۵۱ ق.ظ

در بین تمام پیش‌داورهایی که در موردم وجود دارد، در رابطه بودن برایم از همه غریب‌تر است.

کلمات چه قدر می‌توانند گمراه‌کننده باشند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۵۱

ب

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۵ ب.ظ
دیدین توی فیلما چه‌جوری شب‌ِ واقعه رعد و برق و باران می‎‌زنه؟
این‌جا الان اوضاع همونه. 
  • ۰ نظر
  • ۱۱ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۵

ماهِ غریب‌ستان

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۲۹ ب.ظ

طرح پدرم شهرستان‌های اطراف بود و خانواده‌ی مادرم در مشهد. بیشترین چیزی که تا شش سالگی‌م به خاطر می‌آورم در اتومبیل می‌گذرد. و موسیقی‌هایی که پدرم عادت داشت موقع رانندگی بشنود، آهنگ پس‌زمینه‌ی خاطراتم هستند. 

امروز، توی این روزِ مهمِ متفاوت، سراغ یکی از آن کاست‌ها رفتم. یکی که دوجانبه قلب‌م را می‌شکند. علاقه‌ی پدرم به علی علیه‌السلام، آن کتاب‌های «صدای عدالت انسانی» جرج جرداق‌ش توی کتابخانه‌‌ش و بغض‌ش. و چیزی که علی واقعاً هست و کسی نمی‌داند. 


 

دریافت

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۹