دور
روزی آخر در آغوشت جان مییابم
با رویایت این دوری را برمیتابم
- ۰ نظر
- ۲۷ آبان ۰۰ ، ۲۳:۵۱
روزی آخر در آغوشت جان مییابم
با رویایت این دوری را برمیتابم
کرونا که به سلامتی رختبربست و رفت بایستی واسه تقدیر و تشکر از گوشامون یه بزرگداشتی چیزی برگزار کنیم.
انشاءالله اگه قراره به ۸۰ اونطورا برسم، جوری نباشم که بقیه فضول روانی صدام کنن.
ای ترس! تو را شکر که با این همه تردید
یکبار نیاویختم از سقف طنابی
از یک تیپ شخصیتی خاصی خیلی بدم مییاد، نمیدونم حکمتش چیه که دقیقاً مدام اینجور آدما به پستم میخورن. حکمتش که البته معلومه، همون مار و پونهی معروف.
~ آقا بیخیال ما شین.
The more I love humanity in general, the less I love man in particular.
-داستایوفسکی در برادران کارامازوف-
کاش منم یه ترانهنویسی چیزی بودم و میتونستم نفرتم نسبت به فضولهای دوروبرم و علیالخصوص فضول این محفل و مجلس رو در یک هارمونی به تمام معنا با موسیقی، مثل Happier Than Ever بیلی ایلیش روانه، منتقل و بیان کنم. و طرف هم به خودش بگیره.