مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۲۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۶۰

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۰ ب.ظ

این دقیقاً همون مخمصه‌ای‌ست که حرف‌ش بود. که تموم درها روت بسته می‌شن و یک راه نادرست جلوته و هیچ راه درستی وجود نداره یا حداقل دیده نمی‌شه و اون منتظره عکس‌العمل‌ت ُ ببینه و اون روزنه رو باز کنه.

دارم آدم داغونی می‌شم.

  • ۰ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۲۰

Hated in the Nation

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۵۸ ق.ظ

اگر همین که همه این حق ُ به خودشون می‌دن که در مورد همه‌چیز اظهار نظر کنن، تنها دلیل‌م برای تنفر از شبکه‌های اجتماعی بود، باز برای تمایل به بازگشت به عصر پیام‌رسانی با دود کفایت می‌کرد.

اما این کلیشه مغزم ُ به مرز انفجار می‌رسونه. 

  • ۰ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۵۸

FREEDOM

جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۵۲ ب.ظ

حس آزادی می‌کنم. 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۵۲

Again

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۴۳ ب.ظ

اگه امروز اون اتفاق ناخوشایند نمی‌افتاد، به سختی می‌شه گفت الان زنده‌بودم یا نه. 

ممنون که بازم نجاتم دادی. 

  • ۰ نظر
  • ۲۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۴۳

روانی.

سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ب.ظ

می‌دونین ما به دانشجوهای پزشکی‌ای که وقتی ازشون می‌پرسن فولان جام درد می‌کنه، سریع می‌گن خطرناکه و سرطان داری چی می‌گیم؟

  • ۰ نظر
  • ۲۶ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۵۱

۱۵۴

سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۵۴ ب.ظ

یک هفته‌است استاژر شده و خیلی به‌ش برخورده از این‌که استاد به‌ش پریده که چرا مدفوع بیماری که خون‌ریزی داخلی داشته رو چک نکردی؟ [و وقتی جواب این‌ئه که چندش‌ش می‌شده، خیلی ناراحت‌کننده‌ست.]

 

 

~ می‌دونی؟ این روحیه‌ی خوبی نیست برای یک پزشک. 

  • ۰ نظر
  • ۲۶ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۵۴

خراشیدن روح و فشردن قلب

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۰۴ ب.ظ

داشتم یادداشت‌های Keepم ُ می‌خوندم. رسیدم به یادداشت‌های سه سال پیش. 

یک نوت بود که برای وبلاگم نوشته بودم و هیچ وقت منتشرش نکردم. بازش کردم. جزئیات آخرین دیدارم با پدرم بود. 

داره یادم می‌ره و این می‌کشتم.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۰۴

وقتشه ساکت شی.

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۳۹ ق.ظ

امروز یه جوال‌دوز به‌م زدن که تصمیم گرفتم تا روز آخر دنیا، سوزن‌م حتی ناخواسته به کسی برخورد نکنه.

 

  • ۰ نظر
  • ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۳۹

۱۵۱

جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۲ ب.ظ

به خاطر شرایطی که وجود داره، نمی‌تونم تویِ هیچ مراسمی شرکت کنم. سال‌های پیش هم البته همین بوده داستان. ولی حداقل وقت داشتم یک عصر برم جلسه‌ای که سخنران‌ش ُ بپسندم. الان مجبورم توی خونه باشم. حس می‌کنم قلبم در حال انفجاره. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۳۲

حتی این ندونستن.

جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۲۱ ب.ظ

آه که چه‌قدر به هم شبیه‌یم و نمی‌دونیم.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۲۱