مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

وقتی آینده عجیبه ..

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۰۴ ب.ظ

به نظرم، منتظر نبودن آسون‌تره؛ یعنی آدم از نظر عاطفی و ذهنی کم‌تر درگیرتره. و وقتی منتظر نباشی، زودتر اتفاق می‌افته. 

پونزده‌سالگی

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۳۹ ب.ظ

سال‌ها پیش، سال‌های آخر دبیرستان یعنی، دختر عموم ف. ، یه سی‌دی فول‌آلبوم و تک‌آهنگ‌های رضا یزدانی به‌م هدیه داد. یادمه بعد از گرفتن سی‌دی وقتی داشتم می‌نشستم روی مبل، عموم گفت «چه صدای مزخرفی داره.» 

البته رضا یزدانی فی‌المثل در رده‌ی یک گروه متال یا راک خاص قرار نمی‌گیره، که دوست‌داشتن‌ش مثل یه بَج روی سینه نصب بشه و باعث خاص بودن بشه؛ خیلی‌ها رضا یزدانی رو دوست دارند و ترجیح می‌دم عدم علاقه‌ به‌‌ آهنگاش ُ به سبک‌‌ش ربط بدم.

چیزی که می‌خواستم بگم اینه، سال‌ها گذشته، رادیو دوباره برگشته به زندگیم و اتاقم و بازم به‌ش گوش می‌کنم، آهنگ‌هایی پخش می‌شن که یادم می‌یاد یه روزی دوست‌شون داشتم، و الان هیچ‌کدوم‌شون برام مثل قبل نیستن. دیگه دوست‌شون ندارم، دیگه یادم نمی‌یاد. 

ولی، رضا یزدانی هنوزم، همون رضا یزدانی‌ایست که تو ۱۵ سالگی اسم‌ش ُ نوشتم تو فهرست علایق سمپادیا.

 

 

 

~ دوره‌ی دیوونگی‌م ُ هیجان زندگی‌م ُ عشق پونزده‌سالگی‌م ُ چشمایِ تو یادم انداخت.

لِیدی جیگر

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۴۱ ب.ظ

 

 

 یکی‌دوسال پیش، سر یه شوخی م. تو لیست مخاطبینم ذیل عنوان « Lady Jigar» قرارگرفت؛ و البته خودش هم خبر داشت. این‌که یکی‌دوباری پیش اومده بچه‌ها ببینن با چه اسمی تو لیست مخاطبین‌م حضور دارن و جمع‌کردن بعدش بماند. امروز داشتیم با هم حرف می‌زدیم و قرار بود یه لیستی ُ براش پیامک کنم، پرسیدم به همین شماره بفرستم یا « لِیـ ... »، خوشبختانه تونستم کنترل ماجرا رو در دست بگیرم و به خوبی و خوشی به پایان رسید. القصه خداوند متعال خودم ُ از شر خودم محفوظ بدارد. 

 

YOU DUG YOUR OWN GRAVE

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۵۷ ب.ظ

بین خودمون بمونه، اما خیلی دلم می‌خواد یه روزی لیریک I See Red ُ در یک مکالمه‌ی آخر فیلم‌طور وقتی حقایق رو می‌شه و مشخص می‌شه همه‌چیز از اولش نقشه بوده، به یکی بگم. 

از این آهنگ حرف می‌زنم.

 

 

~ now lie in it 

 

 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۵۱ ب.ظ

مامانم چند روزه ازم می‌خواد به خاطر زوال اعصاب و اخلاقم، بازجویم روزگار وصل خویش. لذا از امروز رادیو دوباره به خونواده برگشت و کنار بروبچ قرارگرفت. 

چشام ُ به روت می‌بندم

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ب.ظ

چهارسال پیش، توی این روز، زندگی‌م برای همیشه عوض شد. 

 

 

~ تا که اشکام  ُ نبینی. 

مشکلات زبانی

يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۲۹ ب.ظ

وقتی وارد دایره‌ی زبان‌آموزهایی می‌شی که می‌خوان یه زبانی غیر از انگلیسی، فرانسه و آلمانی یادبگیرن، تازه می‌فهمی چه قدر منبع، کلاس، کتاب، اپ و خلاصه همه‌چیز کم‌یابه.

نبض قلبِ خسته‌م

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۹، ۰۴:۰۸ ق.ظ

سی‌ام مهر تولدم بود و من به سن استفاده از کرم‌های مغذی رسیدم. ش. ، ز. ، الف. و آ. ازتون پنهونی ممنونم که برای این که اولین نفری باشین که به‌م تبریک می‌گه تا نیمه‌شب بیدار بودین. 

گشت‌وگذار و خرید با ع. امشب و بعدش شام خونه‌ی س. و ساعت ۱ رسیدن به خونه، باعث شد 75days streak دولینگو و 104days streak هلوچاینیز تباه شه، که البته اصلاً ارزش‌ش ُ نداشت و باعث شد دقایقی رو به نشستن و گرفتن سرم تو دستام سپری کنم. 

 

~ و در مورد resolution هم باید بگم که، می‌خوام به آدمایی که تا این‌جای لیست تاوان پس‌دادن اکتفا کنم و لیستم ُ بریزم دور. 

 

~~ چرا هیچ‌چی من ُ خوشحال نمی‌کنه؟ 

 

~~ س. لطفاً زودتر زنگ بزن و ازم بخواه باهم بریم بیرون، خیلی دلم یکی ُ می‌خواد که باش حرف بزنم.