مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۲۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

برف‌پاک‌کن خداحافظی می‌کرد.

سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۱ ق.ظ

دقیقاً نمی‌دونم از کِی و اصلاً نمی‌دونم چرا، ولی مطمئنم پنج‌ساله که اون رادیو فقط یک شئ دکوراتیوه که سالی یه‌بار گردگیری‌ش می‌کنم.
دیگه برام جذابیتی نداره. صدا مهمه، هنوز شنیدن ُ دوست دارم و از همه بیشتر گوش کردن به داستان و نمایش رادیو‌یی رو. ولی ...
یعنی اصل مطلب حرفم اینه حالم خوب می‌شه وقتی به یه کتاب داستان یا نمایشنامه گوش می‌دم، ولی غم‌انگیزه که چیزهایی که یه روزی شیفته‌شون بودم دیگه اون جذابیتی که برام داشتنُ ندارن. 
دنبال دلیل نیستم که بذاریدش پای عوض شدنم یا عوض شدن حال‌وهوای اون برنامه‌ها و کنداکتور؛ نقل اینه، نیاد روزی که آدم‌ها برام حکم همون رادیو رو پیدا کنن؛ که دیگه دوست‌تون[اسلش،شون] نداشته‌باشم.

 

 

 

~ مثل من با تو، عشق با پاییز‌.

  • ۰ نظر
  • ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۴۱

اسم‌ش عشق‌ئه.

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۰۶ ب.ظ

چی می‌شه که همه‌چیز ُ در مورد یه نفر می‌دونیم و باز دوست‌ش داریم؟

  • ۰ نظر
  • ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۰۶

این قسمت: کولی.

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۴:۰۴ ب.ظ

گاهی هم پیش می‌یاد‌ اسم مخاطب‌هام ُ بنا بر شناخت تازه‌ای که ازشون پیدا می‌کنم، تغییر بدم. 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۰۴