مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

«دُگم نباش.»

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۵۳ ب.ظ

امروز یه نفر توی گودریدز به‌م پیام داد تا در مورد کتاب مشورت بگیره؛ رفتم سراغ ریویوهای کتاب «خاطرات سفیر» که البته خوندنش رو هیچ وقت تموم نکردم، چون خیلی شبیه کتاب «دختران آفتاب» بود. 

 

یه نفر که البته ریویوش یکی از پُر لایک‌ترین ریویوهای این کتاب بود، با «این‌طوری به من نگاه نکنین! من برای ارائه‌ کتاب توی درس آمادگی دفاعی مجبور شدم بخونمش!» ریویوش رو شروع کرده‌بود و بعد توصیه کرده‌بود کلاً کتاب رو نخونین و درخت حروم شده پاش و ال‌وبل. 

۵۱ نفر (که عدد نسبتاً بالایی توی گودریدز فارسی حساب می‌شه) هم بدون این‌که یه خط از کتاب رو بخونن لایک کرده بودن.

 

من کتاب رو خوندم، ماجرای کتاب اینه که خانم نیلوفر شادمهری می‌ره فرانسه دکتری بگیره. مثلاً در مورد حجاب و چه می‌دونم دین و حقوق زنان در اسلام ازش سوال می‌کنن و این جواب می‌ده. نویسنده همین ماجراها رو نوشته. کتاب بدی هم نیست اتفاقا، از این لحاظ که دختر ۱۴، ۱۵ ساله «دوست داشته‌باشه» جواب یه سری سوال‌ها و دغدغه‌هاش رو بگیره. 

 

داشتم پادکست بی‌پلاس قسمت «رضاشاه» رو گوش می‌کردم، علی بندری این‌جوری شروع می‌کنه که موضع همه الان با رضاشاه روشنه،‌ مرگ‌ یا درود. بعد می‌گه اگه از اونی که می‌گه مرگ بر رضاشاه بپرسی ۳ تا کار خوب رضاشاه رو بگو و از اونی که رضاشاه رو می‌پرسته بگی ۳ تا کار بد رضاشاه رو بگو، نتونه جواب بده یعنی متعصبه. 

الان به نظرم رضاشاه یه دیکتاتور خاکستریه که اتفاقاً وقتی به ایران حاکم شده که باید می‌شده، خدمات خوبی هم داشته به کشور، اما خب در نهایت هیچ حاکم و حکومتی اگه «بدی‌»ش قابل تحمل باشه، ازش عبور نمی‌شه.

 

یعنی می‌خوام بگم دگم بودن و تعصب فقط مربوط به «دین» نیست. چشم بستن روی هر ایده‌ای و پافشاری روی باوری که داریم و لایک‌کردن و فقط خوندن پست‌هایی که اون ایده رو تایید می‌کنن، حتی اگه آتئیست باشیم، دگم بودنه، که خروجی‌ش با خروجی داعش یکیه. 

من با «حکومتی» شدن کتاب مخالفم، ولی حتی اگه حکومتی هم شده‌باشه، تو باید حرفش رو بشنوی، باید بری سراغ باورهای مخالف خودت و مدام به باورها و اعتقادات خودت حمله کنی. 

وقتی که کمی هر چیزی رنگ دین و باور به خودش بگیره، می‌شه تعصب اما دگم بودن در مورد چیزی خلاف دین، هیچ وقت اسم‌ش تعصب نیست. نمی‌دونم چرا.

 

آدم نباید گوشش رو روی حرف‌ها و ایده‌ها ببنده. دنیا اون‌قدر بزرگ و پیچیده و پر فکر و عقیده و آدمای جورواجوره که وقتی خودت رو می‌پیچی توی دایره‌ی محدود دور خودت متوجه نمی‌شی. ما باید با هم حرف بزنیم و حرفای هم‌دیگه رو بشنویم. 

 

خلاصه که به قول کوروش «دُگم نباش.»

  • ۰۲/۰۶/۳۰

نظرات (۱)

یه بنده خدایی رو میشناختم یک دوره ای خیلی مذهبی بود و اون روز ها فرم افکار و رفتارش اینطور بود که هر کس رو مثل خودش نمی‌یافت مطلقا خط بطلان روش میکشید . روزگار گذشت و این روز ها عقاید دیگری پیدا کرده ولی خوشمزگی ماجرا اینجاست الان هم هر کس رو که مثل خودش نباشه به طعنه و تحقیر مینوازه و چه بسا شدید تر و حق به جانب تر. 

خودش فکر میکنه تغییر کرده ولی خیلی دوست دارم بهش بگم تو همون آدمی ، فقط ویترین عوض کردی ...

روزگار بازی‌های عجیبی داره و عجیب ترینش اینه که آدم رو گرفتار خودش میکنه ...

من هم نوشته مشابهی در همین رابطه در وبم دارم که اگر تمایل داشتید [از اینجا میتونید مطالعه کنید]

 

پاسخ:
متن‌تون رو خوندم. 
باهاتون موافقم و متأسفانه منم از این‌جور آدما می‌شناسم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی