مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

Blood, Sweat and Tears

چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ب.ظ

حالا که با این شرایط نه می‌خوام و نه می‌تونم برم باشگاه، طبق برنامه‌ی قبل ورزش می‌کنم. الان که تمریناتم فشرده‌تر و شدیدتر شده، وقتی به حرکت‌های سخت می‌رسه و از نفس می‌افتم، معمولاً به این فکر می‌کنم «آخه من پس‌فردا چه‌جوری خودم ُ مجبور کنم پاشه تمرین کنه؟» و «عجب اشتباهی کردم خودم ُ انداختم تو این مخمصه.» 

اما بعد، اون تمرینات تموم می‌شه و من خوشحالم. نتایج ُ می‌بینم خوشحال‌تر می‌شم و دوباره تمرین می‌کنم و دوباره همون فکرا رو می‌کنم و دوباره...

 

~ دیشب داشتم فکر می‌کردم یه روزایی ُ چه جوری گذروندم، چه جوری طاقت آوردم، چه جوری تحمل کردم، چه جوری زنده موندم. اینم یه نسخه‌ی کوچیک از همون ماجراست و من هربار خودم ُ شگفت‌زده می‌کنم.

 

~~ توقع ندارین که بگم از ورزش‌کردن لذت می‌برم؟ واسه خاطر افسردگی و حفظ آمادگی جسمانی‌م ورزش می‌کنم، نتایج هم خیلی خوشحال‌کننده‌ست. لذت‌بخش نیست، اما به زحمت‌ش می‌ارزه. خیلی می‌ارزه. 

  • ۹۹/۰۷/۰۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی