من با دنیای بزرگسالی کنار نمییام.
يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۱۵ ق.ظ
من به سنی رسیدم که بهترین دوست دبیرستانم [ تاکید میکنم «بهترین» دوست] بعد چندسال بهم زنگ زده، که برم تو این شرکت هرمیتقلبیها سرمایهگذاری کنم و زیرشاخههاش ُ توسعه بدم.
× و دعوا سر دوستی با این فرد، بخش مهمی از بحثهای من و پدرم ُ تشکیل میداد. از امروز یه چیز دیگه هم برای حسرت خوردن به شبهام اضافه شد. [دلم میسوزه واسه خودم.]
پینوشت مهم: تا حد امکان از پاسخ دادن به تماس دوستان یا همکلاسیهایی که بعد n سال بهتون زنگ میزنن، خودداری کنید. [همزمان با پخش قطعهی Pan's Labyrinth Lullaby خوانده شود.]
هشتگ: فردا سراغ من بیا، ولی جوابت ُ نمیدم.
- ۹۹/۰۳/۲۵