۱ - بر طبل شادانه بکوب، یار پسندید مرا.
هرچند که ح. من ُ توی یک مخمصهی جدید انداخت، ولی ارزشش ُ داشت.
۲- روشهای تربیتی صددرصد موثر.
برادرم به م. که نهسالشه، میگفت که توی کارتون «پاندا کونگفوکار» بازی کرده و استاد شیفو هم بهش هنرهای رزمی ُ یاد داده. م. هم میگفت «اگه راست میگی، چرا تا حالا نشونت ندادن؟» منم گفتم «هنوز وارد داستان نشده؛ توی قسمتهای آینده نشونش میدن.» باور کرد.
امروز هم ناخنهاش، اندازهی ناخنهای من شدهبود و از ناخن گرفتن و حمام رفتن امتناع میکرد، مامانش از برادرم به عنوان پزشک خواست قانعش کنه که النظافه من الایمان و الخ. اونم نمیدونم پیش خودش چی فرض کرده بود بچه رو که مثل این مربی مدیریت وقت شبکهی قرآن شروع کرد «چنانچه ناخنهات ُ نگیری میکروب وارد بدنت میشه و ... »
پریدم وسط حرفش و گفتم «اگه نگیری ناخنهات ُ موش و کرم میرن توی شکمت.» اونم کم نیاورد «نهخیر، موشها بزرگن، زیر ناخن جا نمیشن.» ، «فکر کردی موشها از اول همون قدر بزرگن؟!»
خلاصه بچه تا وقتی اونجا بودیم دستهاش ُ پشت سرش قایم کرده بود.
[اعتراف میکنم لذت میبرم از این کار. ]
۳- چرا این پست تصویر ندارد؟
چون هنوز نمیدونم چهجوری از این تنظیمات جدید بیان استفاده کنم.
۴- دارم ماندرین یاد میگیرم.
خداییش کی به ذهنش رسیده این اصوات ُ از دهنش خارج کنه؟