۳۲۹
- من همهی فیلمای اسکورسیزی ُ دیدم؛ تو چی؟
+ منم همهی فیلمای ترسناک ُ دیدم.
[بخشی از مکالمات من و برادرم]
- ۰ نظر
- ۰۵ آذر ۹۹ ، ۲۲:۵۹
- من همهی فیلمای اسکورسیزی ُ دیدم؛ تو چی؟
+ منم همهی فیلمای ترسناک ُ دیدم.
[بخشی از مکالمات من و برادرم]
به نظرم، منتظر نبودن آسونتره؛ یعنی آدم از نظر عاطفی و ذهنی کمتر درگیرتره. و وقتی منتظر نباشی، زودتر اتفاق میافته.
سالها پیش، سالهای آخر دبیرستان یعنی، دختر عموم ف. ، یه سیدی فولآلبوم و تکآهنگهای رضا یزدانی بهم هدیه داد. یادمه بعد از گرفتن سیدی وقتی داشتم مینشستم روی مبل، عموم گفت «چه صدای مزخرفی داره.»
البته رضا یزدانی فیالمثل در ردهی یک گروه متال یا راک خاص قرار نمیگیره، که دوستداشتنش مثل یه بَج روی سینه نصب بشه و باعث خاص بودن بشه؛ خیلیها رضا یزدانی رو دوست دارند و ترجیح میدم عدم علاقه به آهنگاش ُ به سبکش ربط بدم.
چیزی که میخواستم بگم اینه، سالها گذشته، رادیو دوباره برگشته به زندگیم و اتاقم و بازم بهش گوش میکنم، آهنگهایی پخش میشن که یادم مییاد یه روزی دوستشون داشتم، و الان هیچکدومشون برام مثل قبل نیستن. دیگه دوستشون ندارم، دیگه یادم نمییاد.
ولی، رضا یزدانی هنوزم، همون رضا یزدانیایست که تو ۱۵ سالگی اسمش ُ نوشتم تو فهرست علایق سمپادیا.
~ دورهی دیوونگیم ُ هیجان زندگیم ُ عشق پونزدهسالگیم ُ چشمایِ تو یادم انداخت.
یکیدوسال پیش، سر یه شوخی م. تو لیست مخاطبینم ذیل عنوان « Lady Jigar» قرارگرفت؛ و البته خودش هم خبر داشت. اینکه یکیدوباری پیش اومده بچهها ببینن با چه اسمی تو لیست مخاطبینم حضور دارن و جمعکردن بعدش بماند. امروز داشتیم با هم حرف میزدیم و قرار بود یه لیستی ُ براش پیامک کنم، پرسیدم به همین شماره بفرستم یا « لِیـ ... »، خوشبختانه تونستم کنترل ماجرا رو در دست بگیرم و به خوبی و خوشی به پایان رسید. القصه خداوند متعال خودم ُ از شر خودم محفوظ بدارد.
بین خودمون بمونه، اما خیلی دلم میخواد یه روزی لیریک I See Red ُ در یک مکالمهی آخر فیلمطور وقتی حقایق رو میشه و مشخص میشه همهچیز از اولش نقشه بوده، به یکی بگم.
از این آهنگ حرف میزنم.
~ now lie in it
مامانم چند روزه ازم میخواد به خاطر زوال اعصاب و اخلاقم، بازجویم روزگار وصل خویش. لذا از امروز رادیو دوباره به خونواده برگشت و کنار بروبچ قرارگرفت.
چهارسال پیش، توی این روز، زندگیم برای همیشه عوض شد.
~ تا که اشکام ُ نبینی.
وقتی وارد دایرهی زبانآموزهایی میشی که میخوان یه زبانی غیر از انگلیسی، فرانسه و آلمانی یادبگیرن، تازه میفهمی چه قدر منبع، کلاس، کتاب، اپ و خلاصه همهچیز کمیابه.
سیام مهر تولدم بود و من به سن استفاده از کرمهای مغذی رسیدم. ش. ، ز. ، الف. و آ. ازتون پنهونی ممنونم که برای این که اولین نفری باشین که بهم تبریک میگه تا نیمهشب بیدار بودین.
گشتوگذار و خرید با ع. امشب و بعدش شام خونهی س. و ساعت ۱ رسیدن به خونه، باعث شد 75days streak دولینگو و 104days streak هلوچاینیز تباه شه، که البته اصلاً ارزشش ُ نداشت و باعث شد دقایقی رو به نشستن و گرفتن سرم تو دستام سپری کنم.
~ و در مورد resolution هم باید بگم که، میخوام به آدمایی که تا اینجای لیست تاوان پسدادن اکتفا کنم و لیستم ُ بریزم دور.
~~ چرا هیچچی من ُ خوشحال نمیکنه؟
~~ س. لطفاً زودتر زنگ بزن و ازم بخواه باهم بریم بیرون، خیلی دلم یکی ُ میخواد که باش حرف بزنم.
ببینید، درسته که من تو «کنترل» دستی بر آتش دارم. ولی اینکه بعد از دو سه سال یکی از همکلاسیهای دانشگاه زنگ بزنه بهم، جواب ندم و پیام بده کار مهمی داره و بعد از زنگ زدن حرف از حل تمرینهای کنترل و فرستادن براش بزنه، هیچ جوره تو کتم نمیره.
یعنی حالا باشه، یه درخواستی داشته و یه جوابی گرفته؛ ولی وقتی تو تلگرام فایل «مروری بر مدارباز و مداربسته و کنترلر PID » رو میفرسته، آدم یهجوری حرصش میگیره که خب خواهر من بشین اون فایلها رو خودت بخون، تمرینها رو حل کن.
~ در مورد این تماسها هم مثل تماسهای دوستان دبیرستان بعد از n سال، عمل کنید.
~~ حالا ممکنه این سوال پیش بیاد که من در جواب این درخواست چی کار کردم؟ تمرینهای دوسال قبل ُ [مبحثی نیست که بشه سوالهای خلاقانه و جدیدی طرح کرد] براش فرستادم.