۴۲۲
این ماجراها که تموم شه، تفنگ بادی پدر رو از توی انباری درمییارم و تیراندازی رو شروع میکنم.
- ۰ نظر
- ۱۸ آذر ۰۰ ، ۰۰:۵۹
این ماجراها که تموم شه، تفنگ بادی پدر رو از توی انباری درمییارم و تیراندازی رو شروع میکنم.
بعد چهارسال رفتم آرایشگاه گفتم موهامو مدل باب کوتاه کنه، چند سانت از سرش کوتاه کرد، گفت «پاشو برو، حیفه.»
~ خلاصه تا قد موهاتون به کمرتون نرسیده، تصمیمات لازم رو اتخاذ کنین.
حس «کاش از خدا یه چیز دیگه خواستهبودم» بهم دستداد.
توی ماشین داشتم Troublemaker از Olly Murs رو گوش میدادم که رسیدم جلوی دندونپزشکی، بلوتوث گوشی رو خاموش کردم، ماشین رو پارک کردم. رفتم توی مطب که برخلاف همیشه شلوغ بود. نشستم، گوشیم رو درآوردم، بازش کردم و همین که خواستم از موزیکپلیر بیام بیرون، دستم خورد روی ترک مذکور و شد آنچه که شد.
× با آرزوی فقط انجام یک کار بدون سوتی.
در حال حاضر یکی از بزرگترین چالشهای من اینه که جلوی خودم رو بگیرم که تا فردا پانسمان دندونم رو نَکَنم.
هشتگ: خداحافظی رسمی با دندون پنج بالا سمت راست.
فقط اگه محسن چاوشی یه آلبوم تازه منتشر کنه، ممکنه یهکم از این حالوهوا دربیام.
روزی آخر در آغوشت جان مییابم
با رویایت این دوری را برمیتابم
کرونا که به سلامتی رختبربست و رفت بایستی واسه تقدیر و تشکر از گوشامون یه بزرگداشتی چیزی برگزار کنیم.