۴۴۲
دیدم هنوز مونده تا قسمت ۲۸ فصل چهارم «اتک آن تایتان» بیاد، رفتم مانگا رو از همونجایی که قسمت ۲۷ تموم میشه، خوندم. حس میکنم جیگرم آتیش گرفته.
- ۰ نظر
- ۰۸ فروردين ۰۱ ، ۱۷:۰۵
دیدم هنوز مونده تا قسمت ۲۸ فصل چهارم «اتک آن تایتان» بیاد، رفتم مانگا رو از همونجایی که قسمت ۲۷ تموم میشه، خوندم. حس میکنم جیگرم آتیش گرفته.
امروز سس گالری سید داود که میدونین فلفل خالصه با یه اتفاق محیرالعقولی پاشید توی چشام که علم احتمالات ترک خورد.
و من فهمیدم باید واسه مسئلهی دفاع از خود قاچاقی یه اسپری فلفل بخرم.
اونی که هرسال بهم ادکلن هدیه میده، برای دومین سال متوالی ادکلنی رو بهم هدیه داد که بوش رو اصلاً دوست ندارم.
بدم مییاد از اینکه فقط با مغزم زندگی میکنم. اینجوری همیشه هراتفاقی نشدنیه.
خدایا، چی شد که تصمیم گرفتی انسان رو خلق کنی؟
دیروز بعد از یهسال و نیم یکی از دوستان صمیمیم رو دیدم. کلی حرف داشتیم که با هم بزنیم. ولی حس میکردم اصن نمیتونم منظورم رو خوب برسونم، دارم پراکنده حرف میزنم و مدام بین صحبتهامون یک سکوت معذبکنندهای پیش مییومد. نمیدونم چرا این شکلیه. شاید چون توی این ۲ سال، حرفزدن یادمرفته.
خیلی جاها توی زندگی بهم ثابت شده وقتی زمان مرگت نرسیده باشه، خدا نگهت میداره. حتی وقتی باورش سخته. وقتی احتمالش کمه.
وقتی ساعت ۴:۳۶ صبح میخوای بخوابی و معلوم نیست از کدوم قبرستونی صدای دزدگیر ماشین مییاد.
غبار زمان نباید روی آل پاچینو، کیانو ریوز و تام هنکس عزیزم مینشست. (╥﹏╥)