۴۶۲
وضعیت عراق یه بار دیگه نشون داد که خاورمیانه جاییست که توی چند ساعت همهچیز کنفیکون میشه.
- ۰ نظر
- ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۴۹
وضعیت عراق یه بار دیگه نشون داد که خاورمیانه جاییست که توی چند ساعت همهچیز کنفیکون میشه.
قبول کنید که آدما غالباً دغلاند، مگر اینکه خلافش ثابت بشه.
درسته موهام پرپشت نیست، اما عوضش جتبلکه.
# چهجوری خودمونو دلداری بدیم؟
بعد ما با همهی اخلاقای گند، شخصیت داغون، خاطرات بدی که برای بقیه بهجا گذاشتیم و همهی کارای نکردهمون، در غیرمنتظرهترین زمان ممکن میمیریم.
به عنوان یک فَن پشیمونترینم که دعوت ع. برای شرکت در کنسرت پنجشنبهشب علیرضا قربانی در نیشابور رو رد کردم. مخصوصاً وقتی ویدیوی اجرای قطعهی مدار صفر درجه رو دیدم. :((
× این mood swing کوفتی.
اینکه شخصیت من اینقدر مورد سوءتفاهم قرار میگیره، واسه خاطر اینه که حال ندارم در مورد خودم توضیح بدم، یا درستترش اینه که برام مهم نیست بقیه چه فکری در موردم دارن. همین که خودم و خدا بدونیم اوکیه.
همون ملامتیه که میگن.
اومدم یه سری اعتراف دردناک بکنم و برم؛ اول اینکه الان دیگه اصلاً نمیتونم روون قرآن بخونم، وقتی میخوام بلند بخونم مدام مکث میکنم، شبیه اون اولا که تازه داریم یاد میگیریم.
دوم هم اینکه به سختی متوجه شعر کلاسیک ایرانی میشم.
دیروز اتفاقی آهنگ Unconditionally با صدای کیتی پری رو شنیدم. خلاصهی آهنگ هم اینه که بدون قید و شرط عاشق طرف باشیم.
این تیکهشو خیلی دوست داشتم. خیلی حق بود:
Acceptance is the key
To be truly free
× اگه وضعیت حوصلهم اینقدر به آیزاوا نزدیک نبود، دوست داشتم در مورد یه چیزایی بیشتر باتون حرف بزنم.
این که دارم سعی میکنم یه چیزای مهمی رو دوباره تجربه کنم، خیلی برام جذابه. حس میکنم یه شانس دیگه بهم دادهشده. اما میتونم پختگی و خونسردی رواعصابی رو که محصول افزایش سنه رو حس کنم.
دیشب یکی از آدمای محترم و نجیبی که میشناختم، این دنیا رو ترک کرد. وقتی خبر رو شنیدم، گریه کردم. اما وقتی که رفتیم منزلشون برای عرض تسلیت، به محض ورود داشت خندهم میگرفت و به زور جلوی خندهی خودمو گرفتم. نمیدونم چرا، ولی من توی موقعیتهای زیادی چالشبرانگیز و ناراحتکننده خندهم میگیره.