مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

۴۶۳

پنجشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۵۴ ق.ظ

عمه‌م از دنیا رفته و آخرین باری که دیدم‌شو، اصلاً یادم نمی‌یاد. می‌دونم سه سال پیش یه‌جایی بودم که اونم حضور داشته، ولی اصلاً یادم نمی‌یاد آخرین‌بار کی باش interaction داشتم.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۵۴

۴۶۲

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۹ ق.ظ

وضعیت عراق یه بار دیگه نشون داد که خاورمیانه جایی‌ست که توی چند ساعت همه‌چیز کن‌فیکون می‌شه.

  • ۰ نظر
  • ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۴۹

۴۶۱

سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۴ ب.ظ

قبول کنید که آدما غالباً دغل‌اند، مگر این‌که خلافش ثابت بشه.

  • ۰ نظر
  • ۲۵ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۳۴

۴۶۰

جمعه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۵ ب.ظ

درسته موهام پرپشت نیست، اما عوض‌ش جت‌بلکه.

 

 

# چه‌جوری خودمونو دلداری بدیم؟

  • ۰ نظر
  • ۲۱ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۳۵

Intruder

جمعه, ۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۴۸ ق.ظ

بعد ما با همه‌ی اخلاقای گند، شخصیت داغون، خاطرات بدی که برای بقیه به‌جا گذاشتیم و همه‌ی کارای نکرده‌مون، در غیرمنتظره‌ترین زمان ممکن می‌میریم.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ مرداد ۰۱ ، ۰۱:۴۸

«دیگر فقط تصویر من، در مردمک‌های تو بود.»

شنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۱:۴۲ ق.ظ

به عنوان یک فَن پشیمون‌ترینم که دعوت ع. برای شرکت در کنسرت پنج‌شنبه‌شب علیرضا قربانی در نیشابور رو رد کردم. مخصوصاً وقتی ویدیوی اجرای قطعه‌ی مدار صفر درجه رو دیدم. :(( 

 

× این mood swing  کوفتی.

۴۵۷

سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۷ ب.ظ

این‌که شخصیت من این‌قدر مورد سوءتفاهم قرار می‌گیره، واسه خاطر اینه که حال ندارم در مورد خودم توضیح بدم، یا درست‌ترش اینه که برام مهم نیست بقیه چه فکری در موردم دارن. همین که خودم و خدا بدونیم اوکیه.

همون ملامتیه که می‌گن.

۴۵۶

چهارشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۱:۲۳ ق.ظ

اومدم یه سری اعتراف دردناک بکنم و برم؛ اول این‌که الان دیگه اصلاً نمی‌تونم روون قرآن بخونم، وقتی می‌خوام بلند بخونم مدام مکث می‌کنم، شبیه اون اولا که تازه داریم یاد می‌گیریم.

دوم هم این‌که به سختی متوجه شعر کلاسیک ایرانی می‌شم. 

۴۵۵

يكشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۱:۱۰ ق.ظ

دیروز اتفاقی آهنگ Unconditionally با صدای کیتی پری رو شنیدم. خلاصه‌ی آهنگ هم اینه که بدون قید و شرط عاشق طرف باشیم. 

این تیکه‌شو خیلی دوست داشتم. خیلی حق بود:

 

Acceptance is the key

To be truly free

 

 

× اگه وضعیت حوصله‌م این‌قدر به آیزاوا نزدیک نبود، دوست داشتم در مورد یه چیزایی بیش‌تر باتون حرف بزنم.

۴۵۴

يكشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۱۴ ق.ظ

این که دارم سعی می‌کنم یه چیزای مهمی رو دوباره تجربه کنم، خیلی برام جذابه. حس می‌کنم یه شانس دیگه به‌م داده‌شده. اما می‌تونم پختگی و خونسردی رواعصابی رو که محصول افزایش سنه رو حس کنم. 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۱۴