ماهِ غریبستان
طرح پدرم شهرستانهای اطراف بود و خانوادهی مادرم در مشهد. بیشترین چیزی که تا شش سالگیم به خاطر میآورم در اتومبیل میگذرد. و موسیقیهایی که پدرم عادت داشت موقع رانندگی بشنود، آهنگ پسزمینهی خاطراتم هستند.
امروز، توی این روزِ مهمِ متفاوت، سراغ یکی از آن کاستها رفتم. یکی که دوجانبه قلبم را میشکند. علاقهی پدرم به علی علیهالسلام، آن کتابهای «صدای عدالت انسانی» جرج جرداقش توی کتابخانهش و بغضش. و چیزی که علی واقعاً هست و کسی نمیداند.
- ۰ نظر
- ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۹