مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

پروژه‌ی رُزی

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۱۵ ق.ظ

اخیراً بعد از پنج‌سال فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، به گروه فارغ‌التحصیلان دبیرستان فرزانگان سه ادد شدم. گروه ساکتی‌ست که دبیر زبانِ سالِ سوم دبیرستان‌مان بی‌وقفه در آن پست فوروارد می‌کند. 

پست‌های امشب خانم ح. در مورد ممنوعیت افغانستانی‌ها برای ورود به بعضی از استان‌های کشور بود و ابراز تاسف نویسنده‌ی پست از این که امروز بازی فینال مسابقات فوتسال زیر بیست سال آسیا در تبریز بوده‌است، افغانستان یک پای فینال بوده‌است و متاسفانه مردم افغانستان حق ندارند قدم در تبریز بگذارند. یکی از بچه‌های تازه فارغ‌شده هم در شرم‌آور بودن این موضوع نوشته‌بود.

وقتی داشتم اخبار را می‌خواندم، عکس‌های خبرگزاری ایسنا از حضور مردم افغانستان در ورزشگاه برای فینال ژاپن-افغانستان را دیدم، برای همین حس کردم که فرستادن این تصاویر خبری توی گروه، بدون اشکال است. خبر را فوروارد کردم. 

و این شروع انفجار بود. 

فوروارد کردن اخبار از بی‌بی‌سی و ابراز تاسف از این که بچه‌های افغانستانی محدودیت ثبت‌نام در مدارس مناطق خوب مشهد را دارند و ... . 


بله حقیقت دارد. مردم افغانستان حق «ساکن‌شدن» در بعضی استان‌ها را ندارند، نمی‌توانند به راحتی در یک‌سری از رشته‌های خاص در ایران تحصیل کنند و در بعضی از مدارس ثبت‌نام شوند. نظر من در رابطه با این قوانین این است که « من فاقد صلاحیت برای اظهار نظر در این مورد هستم. » 

الان بعد از این که از طرف خانم ح. تلویحاً به این موضوع متهم شده‌م که فاقد درک این مسئله هستم و ... باز هم حس می‌کنم فاقد صلاحیت اظهار نظر در این مورد هستم. 


« بعضی‌وقت‌ها بهتر است آدم مثلِ خود من، قبول کند که در برخی موارد فاقد صلاحیت است، تا این‌که خیال کند خیلی سرش می‌شود. » 



I lost another fight

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۵ ق.ظ

I'm a mess


 I'm a loser


I'm a hater


I'm a user


I'm obsessed


 I'm embarrassed


I don't trust no one around us

  • ۰ نظر
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۱۵

Brave

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ب.ظ

شجاع‌ هستند انسان‌هایی که به طول مسیر نادرستی که طی کرده‌اند اهمیتی نمی‌دهند و بازمی‌گردند. 

  • ۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۴۶

MISFIT

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ب.ظ

دیروز توی دانشکده زمین‌خوردم. شاید آن افتادن‌ماشین‌درباغچه‌ی فضاحت‌بار اتفاقِ بهتری بود. 

  • ۱ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۴

فقط خواستم بگم

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۶ ق.ظ

«یا رب مباد آن‌که گدا معتبر شود»




  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۶

حبیب‌های این دوروبر

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۲۶ ب.ظ
مراقبِ همه‌ی ذکوری که لطفِ شما را «عشق» یا «کراش» تعبیرمی‌کنند باشید. 
کم نیستن. 




- خدایا! من چه‌قدر احمق بودم.  ×_×
  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۶

۸۸

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۵۲ ب.ظ

خودم ُ دوست دارم، وقتایی که شتاب‌زده عمل نمی‌کنم و به عقل‌م زمان می‌دم همه‌چیز ُ جمع‌وجور کنه. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۵۲

.C'est la vie

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ق.ظ

می‌دونم باید خودم ُ برای زمین‌خوردن آماده‌کنم، ولی تا وقتی اتفاق نیفته، نمی‌دونی واقعاً چه حسی داره. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۵

۸۶

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۵۱ ق.ظ

در بین تمام پیش‌داورهایی که در موردم وجود دارد، در رابطه بودن برایم از همه غریب‌تر است.

کلمات چه قدر می‌توانند گمراه‌کننده باشند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۵۱

ب

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۵ ب.ظ
دیدین توی فیلما چه‌جوری شب‌ِ واقعه رعد و برق و باران می‎‌زنه؟
این‌جا الان اوضاع همونه. 
  • ۰ نظر
  • ۱۱ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۵