مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

It's all your FAULT

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۱۳ ب.ظ
امروز این‌جا هستم تا براتون از پیچونده‌شدنِ تلفنی حرف بزنم.
اگر می‌بینید کسی به‌تون بدهکار نیست یا قرار نیست در ازای پولی که ازتون گرفته کاری براتون انجام بده، و در عین حال جوابِ تلفن‌تون ُ نمی‌ده، باید به خودتون رجوع کنید. [ لازم به ذکره همین اول کار گزینه‌ی کدورت روابط رو کنار بذارید. ]
وقتی بهترین دوست‌تون جواب تلفن‌تون ُ یکی‌درمیون می‌ده، و متعاقباً در تلگرام آنلاین نمی‌شه یا در ساعات بی‌اندازه پرت آنلاین می‌شه که مورد سوال « تو که آنلاین بودی، چرا جواب‌م ُ ندادی؟» قرارنگیره، در 80 درصد موارد به این دلیله که حداقل زمان مکالمه با شما یک‌ساعت‌ونیمه و غالب این تلفن‌ها هم ساعت 23 به بعد صورت می‌گیره و دوست‌تون همون‌طور که بارها به‌تون گفته، تصمیم داره اگه بذارین شبا زود سرشُ بذاره بخوابه. 


× بدترین بخشِ موضوع همینه که نمی‌تونین از گزینه‌ی Except تلگرام خارج‌ش کنین. بهترین بخش‌ش هم اینه که وقت کم‌تری تلف می‌شه. 
×× متاسفم ا. ولی خودت مقصری.
××× تازه باید از طرف عذرخواهی کنین که مجبورش می‌کنید این‌همه دری‌وری‌ای برای توجیه موضوع سرهم کنه.

شیشه‌ی ماشین را بالا می‌برد.

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۰ ب.ظ

ولی ببینید، خواندن ترانه‌های غمگین با ملودی شاد، در واقع خیانت به اون ترانه‌ست. 
[به ویژه برای شنوندگان زبان‌های بیگانه که بیشتر ملودی رو در نظر می‌گیرن. ]



Not knowing is killing me

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۷ ب.ظ


همگان آگاهند که داستان اسباب‌بازی ۴ چندی‌ست که اکران شده. امروز رفتم توی یکی از این سایت‌ها که ببینم وضعیت کیفیت‌ش برای دانلود چه‌جوریاس. قطعاً تا الان متوجه شدین که کار خیلی بیهوده‌ای انجام دادم، چون هنوز سطح کیفیت از پرده‌ای بالاتر نرفته. ولی از اون‌جایی که من یک‌سری مشکلات ذهنی دارم، شروع کردم به خوندن کامنت‌های پایین پست؛

اولین کامنت 

« دوستان بهتون توصیه می کنم اگه میخواین فیلمو با کیفیت بالا ببینید و تا اون زمان اسپویل نشید اصلا تو این بخش نظرات نیاید ….چون یه سری ها اصلا فرهنگ ندارن ‌..بدون اینکه اطلاعی بدن اسپویل می کنن ……😕😕😕 »


بعد از خوندن این کامنت به این نتیجه‌ رسیدم، نباید مشکلات ذهنی‌م ُ خیلی دست‌کم بگیرم. چون رفتم سراغ کامنت‌های بعدی. بخشی از ذهنم داشت می‌زد توی سر اون بخشِ مازوخیست، همین‌طور دونه‌دونه کامنت‌ها رو اومدم پایین و می‌خوندم و بخش سالم ذهنم خدا رو شکر می‌کرد که این اون کامنت اسپویل نیست. 

خلاصه که ماجرا ختم به خیر شد، با همین جمله‌ی خبری که «با یک پایان دراماتیک طرفیم.» مغزم ُ  از مود OBSESSED خارج کردم و گذاشتم‌ش روی حالت Manual . 



× می‌شه یه لطفی در حق‌م بکنید و من ُ از خودم نجات بدین؟

×× ولی ناراحتم. اگه وودی یه چیزی‌ش بشه چی؟ :((


Grayscale

يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۵ ب.ظ


برای این پروژه مجبورم  پردازش تصویر یادبگیرم؛ چیزی که می‌شه گفت حدود 100 درصد به‌ش بی‌ربطم. ولی خب من از هرچیزی که به انتقال جرم، ترمودینامیک و عملیات واحد [ اعم از یک و دو] ربطی نداشته‌باشه استقبال می‌کنم1

فکر کنم از همین لحظه ح. رو کم‌تر نفرین کنم به خاطر این نونی که تو دامن‌م گذاشت.




1: سوالی که ممکنه برای مخاطب پیش بیاد، اینه که «شما اصن چرا رفتی این رشته رو خوندی؟» و پاسخ اینه که می‌خوام برم والیبال ببینم. 

2: با این حال مطمئنم که داریم به لحظات « این چه شکری بود خوردم؟! » نزدیک می‌شیم.

این عوعو سگانِ شما نیز بگذرد

يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۵ ق.ظ
از یه سنی به بعد، این مفهوم کلیدی و مهم « به کسی جز خودت اعتماد نکن.» از شعار درمی‌یاد و می‌شه اصل زندگی. 




× در ممکلت چو غرش شیران گذشت و رفت ..

اُپنینگِ مراسمِ زار

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۱۷ ق.ظ

از خاطره بازی موسیقیایی امشب با ع. دریافتم که من بعضی آهنگا رو به اندازه‌ی ۱۰ سال گوش‌دادم. چون به محض این که می‌شنیدم‌شون می‌گفتم «بزن بعدی.» 



×  درست استفاده کنیم از آپشن " 🔂 " .

×× چه قدر ع. توی پیدا کردن این زیرخاکیا خوبه.

بویِ شمال

جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۱۸ ب.ظ


الان‌هاست که بارون بگیره و بوی دریا پیچیده همه‌جا.


OH MY GOD

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۸ ب.ظ
این‌که برای اسم مستعار مخاطبین گوشی‌تون از کتاب‌های «هری پاتر» الگو بگیرید، به جنبه‌‌های فان قضیه می‌افزاید ولی عواقب خاص خودش ُ هم داره. 
ولی آدم اگه قدرِ یه دونه ارزن عقل تو کله‎ش باشه، اون گوشی کوفتی ُ نمی‌ده دستِ استاد که ویدیویِ فولان ُ ببینه.


× کاش تماس از «وزارت سحر و جادو» نمی‌بود حداقل.


”REVENGE is a dish best served cold“

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۲ ق.ظ


حالا جدا از این‌حرفا، من دیگه احساسی ندارم که بخوای جریحه‌دارش کنی و ایضاً انتظاری از تو.

همین موقع، همان‌جا.

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۴۱ ب.ظ

قصه از جایی شروع شد که برای اولین‌بار در زندگی‌م تنها سفر کردم. برای سال‌ها. امسال اما به هزاران دلیل متقن نباید بروم. 

خیابان‌گردی، آن سینما، آن کافه‌، آن پیکنیک‌ها و دروهمی‌ها؛ دلم برایتان تنگ‌شده‌است بچه‌ها و قرارمان باشد سالِ دیگر ...