مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

بخش جنرال

سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۸، ۰۷:۱۸ ب.ظ

هزاربار به‌ش گفته‌بودم که از بیماراش عکس نگیره و هیچ‌کدوم از این هزاربار هم اثربخش نبود. امروز بعد از این‌که به صدای ریه‌م به بهانه‌ی این‌که مدتی‌ست به صدای ریه‌ی سالم گوش‌نکرده، گوش کرد؛ عکسی از یک بیمار رو نشون دادم. یک پسر [ برای به‌کاربردن کلمه‌ی «مرد» مرددم.] سی‌ساله که بیمار ای‌بی بود. به‌ش نمی‌خورد سی‌ساله‌ش باشه. نمی‌خوام از شرایط پوست‌ش و زخم‌هاش حرف بزنم. گقت پدرش اجازه نمی‌ده به‌ش دست‌بزنن و از پانسمان مخصوص براش استفاده کنند. زخم‌ها رو با دستمال‌کاغذی پوشونده‌بودند و با کش روش رو بسته‌بودند. گفت ریه‌ش عفونت کرده و دوسه‌ روز بیشتر زنده نیست. 

چیزی که باعث شد خیلی به هم بریزم، مچ‌بند سبز دور دست‌ش بود. نمی‌دونم چرا. یعنی می‌خوام بگم چرا دنیا این‌جوریه. چرا همیشه باید یک عده‌ توی نیمه‌ی تاریک این سیاره باشن. جایی که راحت جون‌ش ُ از دست می‌دن، جایی که آگاهی وجود نداره، جایی که زیر چرخ خیالی توسعه لِه می‌شن، جایی که در بهترین حالت تبدیل به موش آزمایشگاهی می‌شن. 

توی دنیا هیچ‌چیز بیشتر از ایدئولوژی و با ابزار سیاست جون انسان‌ها رو نگرفته و قسمت خنده‌دارش این‌جاست که هیچ دادگاهی تئورسین‌ها و سیاستمداران رو محاکمه نمی‌کنه. و وحشتناک‌تر از همه‌ش این‌ئه که ما در نهایت همه‌چیز رو به نفع ایدئولوژی‌ خودمون توجیه می‌کنیم.

و کشنده‌تر از همه‌ی این‌ها این‌ئه که من نمی‌دونم باید چی کار کنم. 

کوهم اگر ...

شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۳ ب.ظ

ازش عصبانی‌ام به خاطر نبودن‌ش. و این شاید زمان مناسبی برای بروز این حس نباشد. 

 

 

× چه کنم با غم تو؟

! What a Stereotype

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۲۶ ب.ظ

" خواهرشوهر چی کار می‌کنه؟ [همراه با خنده‌ی طعنه‌وار.] "

در راستای سوالاتی که این روزها ازم پرسیده می‌شه؛ باید عرض کنم خدمت‌تون که این چیزا گفتن نداره، ولی در حال برنامه‌ریزی یک قتل تروتمیز هستم. قطعاً تا الان هویت مقتول رو حدس زدین.

 

 

پی‌نوشت: واقعاً خواهرشوهرها فشار زیادی ُ تحمل می‌کنن. بیاین تمیز کنیم این تاریخِ خراب‌مون ُ. 

پی‌نوشت دو: لعنتی! این اولین‌باره که یک صفت این‌قدر پررنگ می‌شه که روی اسم‌م سایه می‌اندازه. آه.

پی‌نوشت سه: ولی خب،  تا روزی که عمه بشم باید خدا رو شکر کنم. :))

پی‌نوشت چهار: به کمپین خواهرشوهرها هم یه روز خواهرشوهر نبودن بپیوندین. 

۱۹۰

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۵۴ ب.ظ

عاشقی یعنی اهل موندن باش.

۱۸۹

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۳۰ ب.ظ

یه حسی داره. مثل بیهودگی بعد از مرگ کسی که برات اندازه‌ی دنیا مهم‌ئه. مثل وقتی که انتخابی نداری جز این‌که امیدوار بمونی. 

نسل‌های قبل از ما شاید چندین‌بار تجربه‌ش کرده‌باشند، ولی برای من اولین‌باره که می‌فهمم وقتی می‌گن «گرد مرگ همه‌جا پاشیده.» واقعاً یعنی چی.

! Hello World

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۷ ب.ظ

حس‌وحال ِ نصفه‌نیمه‌ی نوشتن اولین برنامه. 

 

~ نوتیفیکیشن‌های عزیزم، دل‌م تنگ‌شده‌بود براتون. :))

اینترنت ۲

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۰۵ ب.ظ

گفتم برم مودم ُ بعد یک هفته روشن کنم، بلکه به‌فرض‌محال فرجی شده‌باشه؛ ولی طبق معمول همیشه‌ی برآوردهای ذهنی‌م، این‌بار دسترسی‌م به همین سایت‌های بی‌خطر [ ~~ ] هم محدود شد و شیفت‌کردم به نت همراه. 

 

هر ساعت می‌رم توی سایت خبری‌ای که آدرس‌ش یادم مونده، خبرهایی که برچسب «اینترنت» دارن رو می‌خونم: 

وزیر ارتباطات : اینترنت به زودی برقرار می‌شود.

اعتراض نمایندگان مجلس به ادامه‌ی قطعی اینترنت.

توییت حسام‌الدین آشنا ... [ ولی برای کی توییت کردی و رجز خوندی برادر من؟ ]

...

 

 

× حالا فردا می‌یام ادامه‌ی اعتراضاتم رو می‌نویسم. 

×× کی این نت وامونده رو وصل می‌کنید؟

اینترنت

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۵۷ ب.ظ

حسام‌الدین آشنا، نت داره که توییت بزنه و شرح ماوقع بده از نگاه خودش. ما معلوم نیست باید تا کی توی خفقان زندگی کنیم و نطق یک‌طرفه‌ی آقایون رو بشنویم. 

 

تنکس‌ اِ لات.

داره برف می‌یاد‌.

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۵:۰۴ ب.ظ

و یک تصمیم سخت دیگه: 

صبح پاشم برم باشگاه یا نه؟ 

 

به چه گناهی؟

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۱۴ ب.ظ

امروز خانواده‌‌های افراد کشته‌شده رو دیدم، اعتراض با توحش فرق داره.

 

~ اون‌ بچه‌ها چه گناهی دارند؟