مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

Do the rumble and sway

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۱۳ ق.ظ

و من رسیدم به مرحله‌ی قربانی کردن. می‌دونم بعضی چیزا دیگه توی زندگی‌م هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتن. 

کاش زودتر به این مرحله از واقع‌بینی می‌رسیدم.

  • ۰ نظر
  • ۰۶ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۱۳

۲۴۵

سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۳۳ ب.ظ

وقتی همیشه اون آدم مهربونه‌ای باشید که ملاحظه‌‌ی همه رو می‌کنه، بیشتر بقیه رو معذب می‌کنید‌‌ تا این‌که محبوب قلب‌ها بشین. 

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۳۳

آسیب‌های فرهنگی کرونا

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۳ ب.ظ

فکر می‌کردم این تنها منم که تباه شده‌م، تا این‌که امروز وقتی داشتم از جلوی در اتاق برادرم رد می‌شدم، یکی از آهنگ‌های باشگاه ُ شنیدم. = ))

 

 

× کرونا! تو چه کردی با ما؟

  • ۰ نظر
  • ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۰۳

دلم ُ شکوندی

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۰۳ ق.ظ

اگه نمی‌گین من ریچل ماجرام و سپس چاشنی «اسب پیشکشی» ُ به قصه اضافه نمی‌کنید، یک نفر که هرسال به‌م ادکلن هدیه می‌ده، امسال برام یک ادوتویلت خریده که به خاطر حجم الکل‌ش می‌خوام به عنوان اسپری ضدعفونی‌کننده ازش استفاده کنم. 

[ البته الان به ذهنم رسید که بذارم تو جعبه‌ش بعداً به دخترخاله‌م کادو بدمش. ]

 

 

~ برو حالش ُ ببر. :))

  • ۰ نظر
  • ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۰۳

Mother Of Nature

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۲۵ ق.ظ

اگرچه it's all about money ، ولی این اولین‌باره که همه‌مون درمونده‌ایم. وقتی قراره همه‌مون با هم هم‌سرنوشت باشیم، همه‌چیز معنی خودش ُ از دست می‌ده و همه‌مون توی یک طبقه قرار می‌گیریم. چه قدر ما انسان‌ها هیچی نیستیم.

خدایا! ما داریم از دست می‌ریم، لطفاً لطفاً خودت نجات‌مون بده.

  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۲۵

آخر اسفند

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۴۱ ق.ظ

این که آخر اسفندمون هم پاییز شد. 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۴۱

LOVE LIFE

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۳۹ ق.ظ

یک.

امسال برادرم سال ُ پیش خانواده‌ی همسرش تحویل می‌کنه، لذا نه تنها از جمع پونزده نفره خبری نیست، بلکه تلفات هم داریم.

 

دو.

از لحاظ بومی‌سازی موسیقی: 

"Amoo Nowruz" tell me if you're really there
Don't make me fall in love again
If he won't be here next year
"Amoo Nowruz" tell me if he really cares
'Cause I can give it all away if he won't be here next year

 

سه.

برای این‌که اختلاف پیش نیاد، خطاب به همسر آینده:

And know we'll never see your family more than mine

 

چهار.

 هرچه‌قدر غرق مزایای منزوی بودن باشیم، به خاطر همین شب عید هم که شده، باید آدما رو برای خودمون نگه‌داریم. 

برای همین به خودم می‌گم امسال اگر زنده موندی، سعی کن بتونی بیشتر ببخشی، بتونی تصمیم بگیری کم‌تر تلافی کنی. [  دارم این ُ به خودم می‌گم ولی بخش حاکم مغزم می‌گه « don't get me started » ، واقعاً می‌خوام بتونم ببخشم. ولی وقتی کسی نمی‌خواد بخشیده‌بشه، چی؟ بنابراین راه طولانی‌ای برای حل کردن این موضوع با خودم دارم.] 

 

 

 

× یا Dear Future Husband

  • ۳ نظر
  • ۲۸ اسفند ۹۸ ، ۰۳:۳۹

Jurassic

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۵۳ ق.ظ

واقعاً خوشحالم که دایناسورا منقرض شدند.

  • ۱ نظر
  • ۲۷ اسفند ۹۸ ، ۰۵:۵۳

Don't Mess With Me

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۵۴ ب.ظ

به عنوان یک درس مهم؛ همیشه در پروسه‌ی طراحی و اجرای نقشه‌ی تلافی‌کردن، خونسرد و با خنده‌ی محو و پاسخ‌های خنده‌دار موضوع‌ رو پیش ببرید.

و مهم‌تر از همه حواس‌تون باشه نقطه‌ضعف‌هاتون تو آرشیو حافظه‌ی کسی وارد نشه. ؛؛) 

  • ۰ نظر
  • ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۵۴

See You In Hell

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۲۰ ب.ظ

من اگه جای آمریکا بودم، این اتهام انتشار عامل بیولوژیکی با این گستردگی در دنیا رو به عنوان تعریف برداشت می‌کردم. 

  • ۰ نظر
  • ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۲۰