اصطلاح «I see red» یه چیزی تو مایههای «خون جلوی چشام ُ گرفته»ی خودمونه. و من اینجام تا بهتون بگم چرا.
مدتی پیش، وقتی که کتاب «انقلاب تصورناپذیر در ایران» هنوز زیر چاپ بود و پیشفروش میشد، من کتاب ُ به توصیهی یکی از فعالان سیاسیای که احتمالاً اگر توی ایران بود، به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» یا «تشویش اذهان عمومی» توی زندان بود، پیشخرید کردم. کتاب توسط انتشارات ترجمان و به ترجمهی محمد ملاعباسی منتشر شده و تا جایی که میدونم در حال حاضر به چاپ سوم هم رسیده. کتاب نوشتهی چارلز کورزمنه، که الان استاد جامعهشناسی دانشگاه کارولینای شمالیست و این کتاب اگه اشتباه نکنم رسالهی دکترای ایشونه.
نمیدونم چه مقدار از کتاب سرجاشه، اما همونقدری که خوندم، تا حدی میشه گفت برای وزارت ارشاد و سانسورچیها، انتشارش گامی رو به جلو محسوب میشه. این کتاب، این موضوع رو بررسی میکنه که اصن از اول چی شد که انقلاب شد. اگه میخواین بدونین که چی شد، این کتاب ارزشمند رو بخونین. ولی جالبترین بخش این کتاب پردهبرداری از بخشهای لاپوشونی شدهی تاریخ ایرانه. مثل اینکه روحانیون انقلابی در حوزهی علمیه کاملاً در اقلیت بودند و حتی گاهی تحریم میشدن.
بعد از انقلاب قدرت گرفتن روحانیت، حالا تقریباً همهشون با هم تو یه تیمن و خودشون یا بچههاشون دارن از سفرهی انقلاب بهرهبرداری میکنن. و این ماجرای فیلم «دیدن فیلم جرم است»ئه. فیلمی که در نهایت با م. برای دیدنش رفتم و فشار خونم بعد از دیدنش خیلی بالا رفت. اکران این فیلم هم با تمام شستهرفته نبودنش، از لحاظ محتوا قدم بزرگیست. بعد از دیدنش خیلی حرفا داشتم و دارم بزنم. این که همهشون مثل همن و هیچ فرقی با هم و شاید حکومت پیشین ندارن، از دین به عنوان ابزاری برای تسلیم و ساکت کردن مردم استفاده میکنن، مصلحت رو مثل چوب توی سر ما میکوبن، قانون رو برای هرکسی که بخوان اجرا میکنن، هرجا جلوشون وایسی میشی نفوذی و به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» محاکمه میشی، و پسر حاجاقا فولانی باش و پادشاهی کن.
به هرحال، این عوعوی سگان شما نیز بگذرد.
× چهقدر روزیام که ترکمانچای امضا شد.
پینوشت: به جرم اقدام علیه امنیت ملی دستگیر نشم، صلوات.