۵۱۴
این یک هفتهای که گذشت و ماه آینده جزو سختترین روزهای زندگیم خواهند بود.
- ۰ نظر
- ۲۷ آذر ۰۲ ، ۰۲:۰۸
این یک هفتهای که گذشت و ماه آینده جزو سختترین روزهای زندگیم خواهند بود.
واقعاً احتیاج دارم یه چیزا رو اینجا بنویسم که به افکارم سروسامون بدم، فقط اگه مطمئن بودم از گزند اغیار در امانه.
چندسال پیش یکی از پلیلیستهای اسپاتیفای که از بهترین و پرشنوندهترین آهنگهای خوانندههای زنِ عرب توسط اسپاتیفای ساخته شدهبود، اسمش «ملکههای دنیای عرب» بود. توی قلب من ولی شیرین عبدالوهاب تک ملکهی دنیای موسیقی عربیست.
I feel so much lighter like a feather with you off my mind / out my life.
کاش قدیما که توی اینترنت فعالتر هم بودم اتفاقاً، همینقدر حریم خصوصی سفتوسخت برام اهمیت داشت.
کاش هیچکس یادش نیاد من کی بودم.
یه زمانی فکر میکردم هیچ وقت نمیتونم یه سری اسم و شماره تلفن رو فراموش کنم. ولی شد. قلبِ آدمیزاد همینه.
هفت سال و چند ساعت از روزی که پدرم رو از دست دادم گذشت.
یکی از دوستان نزدیکم که سال اول دانشگاه ازدواج کرد با یک پسر ۲۰ ساله، بعد از ۹ سال زندگی به خاطر خیانت همسرش میخواد جدا بشه.
توی همهی این سالها و دیدن زندگیهای ناموفق دوستانم، به دوتا نتیجهی مهم رسیدم؛ اول اینکه زود ازدواجکردن در اغلب موارد چیز خوبی نیست. چون خیلی کم پیش مییاد که ما همون آدمای اوایل دههی ۲۰ زندگیمون بمونیم.
و دوم اینکه تمام حقوقی که با ازدواج ازم گرفته میشه یا مشروط به «مود»ِ یک آدم دیگه میشه رو از اول بگیرم. این حرف رو به خیلیها زدم توی سالهای بالغ شدنم، همیشه به نظرشون بیرحمانه و غیررمانتیک بهنظر میرسید، ولی وقتِ جدا شدن همیشه بهم پیام دادن و ازم خواستن که بدون دریافت این حقوق ازدواج نکنم.
امروز رو رفتم واسه چک کردن اون چیزی که باعث نگرانیم شدهبود. بعد از عکسبرداری و این داستانا و دیدن دوتا دکتر، خوشبختانه چیزی نبود. خیلی از لحاظ روانی بیشتر از همیشه تحت فشار بودم.
این اُسکُلایی که عروس میشن و یه سره از «🧿» استفاده میکنن فکر نمیکردم واقعی باشن، ولی یکیشون توی فالویینگام رویت شده. انشاءالله حالش زودتر خوب شه.
× نیمساعت داشتم میگشتم «🧿» رو پیدا کنم.
×× فستینگ هم سرِ جاشه ولی باید یه سری دکتر و این داستانا میرفتم، این وسط وقفه افتاد.
××× اینم از آپدیتهای امروز.