مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

مسئلهٌ

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۲ ب.ظ

بله، بالاخره آپشن یکی بودن حروف الفبا و آهنگ‌های عربی کار خودشون ُ کردن و من یادگیری عربی رو با دولینگو شروع کردم. 
یکی از مشکلاتی که این روزا ذهنم درگیرشه، «ض»ست. تو لهجه‌ی لبنانی این ُ یه چیزی تو مایه‌های «د»ی توپر تلفظ‌ش می‌کنن و موقع نوشتن‌ش به انگلیسی « D » نوشته می‌شه. مثلاً «ضا» نوشته می‌شه « Daa ». 
حالا الان مشکل من اینه که اون «والضالین» حمد ِ نماز ُ با کدوم لهجه تلفظ کنم. :)) 


 × عربی و چینی کنار هم، غریب‌تر از این نمی‌شه.
 ×× و خب، چه‌قدر از نظر آوایی جذابه این عربی. 

  • ۰ نظر
  • ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۲

۲۹۷

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۳۶ ب.ظ

به من و این کاشانه بگو، بگو که زنده‌ایم

تو به گوشم افسانه بگو، که دل‌فسرده‌ایم

  • ۰ نظر
  • ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۶

قلبی، یا قلبی

جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۸ ب.ظ

در این حد که آهنگ‌های پلی‌لیست Arab Mood Booster اسپاتیفای هم اشک آدم ُ درمی‌یاره.

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۸

When you are young

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۲۳ ب.ظ

When everyone believes you, what's that like?

...

The Man

Sit Still, Look Pretty

I Hate Everybody

Speechless

 

واقعیت‌ش این‌ئه که اعتراف این موضوع برای خودم هم کار راحتی نیست. ولی دنیای روابط زنانه، دنیای کثیفی‌ست. شما جزئی‌نگری، فهمیدن اصل داستان با هرگونه تغییرات صدا، لحن، رفتار رو یادمی‌گیرین و توی تشخیص اصل داستان از حرف‌های در لفافه استاد می‌شین. درواقع دنیای زنانه پر از سیگناله‌. ولی زن‌ها هیچ‌وقت خیرخواه هم نیستند. زن‌ها نمی‌تونن اون دسته‌ی دیگه از خودشون ُ که راه دیگه‌ای رفتن و موفق‌تر هستند رو تحمل کنند. شما تمرین کنین این‌جوری نباشین، ولی وقتی با یه زن مشورت می‌کنین، از این حقیقت غافل نشین. 

 

 

~ They assume you know nothing

​​​​

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۲۳

۲۹۴

دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۵۸ ق.ظ

امشب هم نقطه‌ی عطف زندگی من‌ئه. چیز مهمی درونم شکست، از فردا یک من ِِ جدید از خواب بیدار می‌شه. 

  • ۱ نظر
  • ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۵۸

شمسی‌خانوم ۱

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۵۲ ب.ظ

مامانم آخرهفته‌ها زنگ می‌زنه به دایی‌م که پاشن بیان این‌جا برا تنوع. ولی به‌خاطر اون دختردایی‌م که قبلاً از نقشی که تو حادثه‌ی سقوط داشت براتون گفتم، دقیقاً باید تا دو روز بعدش به خوابیدن ادامه بدی تا خستگی‌ جمعه رو رفع کنی. 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۵۲

?Daddy why don't you protect me

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۴ ق.ظ

در همین حد بگم که 

Don't wanna start another fire.

...

I'll never love again.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۴

If this would be a perfect world

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۵ ق.ظ

امروز کنار استخر نشسته‌بودم، دم غروب بود و دما هم حدود ۱۸ درجه، و خب می‌دونین هر کدوم از اینا به تنهایی می‌تونه برای من مشوق خودکشی باشه، حالا دیگه ابر و ماه و خورشید و فلک ُ کنار هم تصور کن. ناگهان این موضوع اومد تو ذهنم که همه‌ی اینا، وقتی تنها هستی، چه قدر بیهوده به‌نظر می‌رسه. وقتی جوونی و آرمانی فکر می‌کنی، اون تنهایی تو ذهنت کم‌رنگ می‌شه و شاید حتی با خودت زمزمه کنی «this queen don't need a king» یا «i would rather fly solo » و حس کنی اینا برات منبع قدرت‌اند حتی. لزوما هر بودنی بهتر از نبودن نیست، ولی من باید بشینم درست‌درمون به ازدواج فکر کنم.

 

 

~ We'd be together then

  • ۰ نظر
  • ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۳:۳۵

شکوائیه

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۰ ب.ظ

ما دونه‌دونه می‌ریم و مامان‌ها می‌مونن و خونه‌‌های خالی. 

 

 

× یک مرداد برادرم در سکوت خبری رفت سر خونه و زندگی‌ش.

  • ۱ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۳۰

? Miss Me

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۳۶ ق.ظ

الان باید در مورد کشتن یه مارمولک تصمیم بگیرم. اگرچه سابقه‌ی کشتن مارمولک‌ها رو دارم، ولی هیچ کدوم از موارد قبلی انتخابی نبودن. 

حالا این‌که چرا از مارمولک می‌ترسم، اگه شما از چیزی که عقبه‌ی دایناسور و کروکدیل و سر مار داره، نمی‌ترسین، عجیب‌این.

 

 

~ نقطه‌ضعف‌هایی که قرار نبود لو برن.

  • ۱ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۳۶