سیلی سخت فهم تاریخ
فقط یک ساعت بود که اخبار رو چک نکردم و به محض باز کردن تلگرام، خبر حمله به قطر رو شنیدم. تاوان دادن برای سکوت در مقابل نسلکشی اسرائیل توی غزه برای کل منطقه آغاز شده و من یاد این متن افتادم:
«امروز نهم ماه مه سالگرد پیروزی شوروی بر آلمان نازی است. شایسته است ملتهای خاورمیانه به آنچه در این تاریخ رقم خورد هوشیارانه بنگرند تا درس بگیرند. شوروی در زمان جنگ جهانی دوم حدود ۱۷۰ میلیون نفر جمعیت داشت و در مدتی کمتر از ۴ سال مبارزه ۲۷ میلیون نفر تلفات داد تا پیروز شود. حال آنکه در خاورمیانه موجودیتی نسلکش و متجاوز ۸۰ سال است که به تبهکاری و پاکسازی جانی میپردازد، و روز به روز نیز قدرتمندتر شدهاست. نکتهی قابل توجه این است که جمعیتی نیممیلیاردی از اجتماع مسلمانان که در معرض آسیب و تهدیدات این رژیماند، از حیث ژئوپولیتیک و منابع انسانی دست برتر مطلق دارند. این جمعیت ۵۰۰ میلیونی در واقع کشور ۱۰ میلیونی اسراییل را دوره کردهاند، بگونهای که اسراییل بدون اجازهی آنان هیچ روزنهای به جهان خارج ندارد. پس چرا این رژیم نابود نشدهاست؟ پاسخ ساده، تلخ و کوتاه است: ملتهای مسلمان هرگز علیه اسراییل به طور فراگیر نجنگیدند. تنها جنگی که علیه «اصل موجودیت اسراییل» راه افتاده و ارتشهای کشورهای مسلمان به طور رسمی درگیرش شدند جنگ استقلال بود که از مه ۱۹۴۸ تا ژوئیهی ۱۹۴۹ به طول انجامید. تلفات نیروهای دول عرب طی این درگیری فقط ۲۰ هزار نفر بود، و پس از آن کشورهای مسلمان عقبنشینی کردند.
این زاریها و ابراز نفرتکردنها از اسراییل بازی است. صرفا یک خودارضایی روانی است. زندگی در کنار اسراییل برای اعراب و اهالی خاورمیانه لذت دارد. لذتی مازوخیستی که دوست نمیدارند به آن پایان دهند. فرهنگ خاورمیانه، فرهنگی است که در آن رانهی روانشناختی مرگ بر رانهی زندگی غلبه دارد. رنج کشیدن اصالت دارد اما رفع رنج نه. تحمل جنگ مقدس است اما نابودی کامل دشمن هرگز و ابدا محور و قاعده نیست. در پسِ ناخودآگاهِ جوامعِ مسلمانِ حامی فلسطین و مقاومت، رنج کشیدن ابزار لذت و بقاست. میجنگند اما نه به شدتی که دشمن را نابود کنند یا خود نابود شوند، بلکه با شدتی که رنج و تداومِ تراژدی را تضمین کنند. در این مسیر هم بینهایت مبانی فلسفی و استعارهی ادبی و اسطورههای دینی برای خود میسازند. تا فرهنگ خاورمیانه عوض نشود تغییری در قضیهی فلسطین ایجاد نخواهدشد. الهیات رنج بر این ذهنها حکمفرمایی میکند. و این الهیات بر خلاف ظاهر رادیکالش، قویترین اندیشهی تخدیری است که تاریخ تمدن بشر به خود دیده.
سخن این است که مسأله بنیهی نظامی و عدم توازن قوا مانع جنگ نیست. آن ملتی که بخواهد بجنگد، میجنگد. آنکه ارادهی نبرد کند تا آخر میایستد، شکنجه و تحقیر و «استمرارِ ظلم» را تحمل نمیکند، بلکه زودهنگام به پیروزی میرسد یا در راه مبارزه جان میدهد. میدانم که مردم ایران را طوری تربیت کردهاند که از ادراک عالم خارج عاجز باشند، با این حال، این واقعیت را عوض نمی کند. چرا اسراییل وجود دارد، در خاورمیانه نسلکشی میکند، امنیت کشورهای منطقه را تهدید میکند و روز به روز قدرتمندتر میشود؟ چون هیچ ملت و دولتی علیه اسراییل تا امروز وارد جنگ نشدهاست. آنکس که علیه اسراییل جنگیده اقلیتهای شبه نظامی با جمعیت اندک و توان محدود بودهاند. اتفاقی که برای روسیه در جنگ جهانی دوم افتاد میتواند به خوبی نشان دهد که اگر ملتی قصد جنگیدن و محو موجودیت دشمن را داشتهباشد، هر چند که این دشمن واجد عِده و عُده و فنارویهای افسانهای باشد، ولو شده در عرض سه چهار سال ۲۷ میلیون قربانی میدهد، اما غائله را ختم میکند، یا به مرگ خود یا به مرگ دشمن. جنگ جهانی دوم نشان میدهد اگر جمعیتی ۱۷۰ میلیونی ۲۷ میلیون تلفات داده تا متجاوز را محو و حیات خود را ایمن کند، انتظار چنین تلفاتی از یک جمعیت نیممیلیاردی گزافه نیست. اما ارتش مسلمانان و دولتهاشان چند نفر تلفات دادهاند در میدان نبرد مستقیم؟ بیست هزار نفر؟ و در نهایت پیروزی سهم کسی است که میجنگد.
از فرهنگ مسلمانان خاورمیانهای نفرت دارم.»
× این متن از کانال تلگرام آرشام بهمننژاد برداشته شده.
- ۰۴/۰۶/۱۹
خدا خیرتون بده.
بادا که ملتهای مسلمان عموماً و دولتها در کشورهای اسلامی خصوصاً دست از وادادگی و بیغیرتی بردارند.
فرموده بودند برامون که هزینه تسلیم بیشتر از هزینه مقاومته.
اینم نتیجهاش!
قطر و لبنان و سوریه نتیجه سکوت و بیتفاوتی و تسلیمه..
به امید بیداری...