مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

مُجمَل

تو خود حدیث مفصّل بخوان.

ما، بیرون زمان ایستاده‌ایم؛
با دشنه‌ی تلخی در گُرده‌هایمان.

تمامِ آنچه بوده ايم

افزایش دلایل بی‌خوابی

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۴ ب.ظ

چهارسال پیش، یه شب مامانم همه‌مون ُ صداکرد که بریم طبقه‌ی پایین. وقتی رفتم، دیدم پدرم نشسته رو مبل و داره وصیت‌نامه‌ش ُ اصلاح می‌کنه و می‌خواست ما هم شاهد باشیم. من اون‌جا گفتم این مسخره‌بازیا چیه و خودم ُ کشیدم کنار. و دو هفته بعدش پدرم از دنیا رفت. 

امروز برادرم که تو بیمارستان امام رضا استاژره، گفت پنج‌تا از دستیارهای بخش، کرونا گرفتن و خودشون ُ تو خونه قرنطینه کردن و الان بخش‌شون دستیار نداره. و به همین خاطر شروع کرد به نوشتن وصیت و ال‌وبل‌. شوخی‌های همیشگی من هم بیشتر از این که خنده‌دار باشه، فضا رو ملتهب کرد و بیشتر جدی گرفته‌شد، واسه همین گفتم بیام بالا از وجوه تاریک شخصیتم بگم براتون. 

درک می‌کنم که شرایط سخت و دشواره، یه کم هم حس می‌کنم ممکنه جودادن هم قاطی حرفاش باشن. [ اون اوایل هم یه جا نوشتم بیاین به نوبه‌ی خودمون جو ندیم؛ اما دیدیم کرونا همه‌ رو همه‌جوره غافلگیر کرد. برای همین سعی می‌کنم از اصطلاح «جو دادن» محتاطانه استفاده کنم.] امیدوار همه‌ی اونایی که خط مقدم‌اند، سالم و سلامت باشند و بمونن همیشه.

امیدوارم یه روز مثل طاعون، بی‌خبر و بدون مقدمه ول‌مون کنه و بره. ولی واقعا شاید روند دنیا داشته خیلی کسالت‌بار پیش می‌رفته برای ناظرش که خواسته با کرونا، یه کم هیجان‌‌ش ُ بالا ببره.

 

 

× حالا بذارین یه خبر خوش هم بدم. مودم‌م درسته ولی متاسفانه آدابتورش نتونسته از حادثه‌ی سقوط جون سالم به در ببره. 

  • ۹۹/۰۴/۰۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی