۵۲۹

از جایی که یادم می‌یاد، توی برهه‌ی پیچیده‌ای از تاریخ ایران و جهان زندگی کردم؛ البته تاریخ ایران تقریباً همیشه پیچیده بوده. ولی این درهم‌تنیدگی اتفاقات گوناگون و پیچیده رو فکر نمی‌کردم یه روزی زندگی کنم. از آبان ۹۸ تا کرونا و اتفاقات سال ۱۴۰۱ و امروز دیدن از دنیا رفتن رئیس‌جمهور کشور. 

واقعاً متأثر شدم از درگذشت آقای رئیسی، با تمام نواقصی که توی عملکرد اجرایی‌ش داشت، آدم خوبی بود. همین.

 

 

× و خیلی‌‌های دیگه که جملات‌شون با « ... ولی آدم خوبی بود.» تموم شد.

۵۲۸

ته‌ش هم رپ برای من مثل سوسیس می‌مونه، گاهی برای تنوع بد نیست ولی به‌م نمی‌سازه. 

سبکیِ تحمل‌ناپذیر هستی

یکی از بخش‌های دردناک بزرگسالی اینه که باید چیزهای بیش‌تری رو تنها تحمل کنی و به دوش بکشی. 

 

 

× تو شدی مثل خون تو رگام با صدای هایده.

۵۲۶

«همچنان نفس می‌کشم و لبخند می‌زنم و می‌خندم و هرکاری می‌کنم، اما نه از ته دلم...»