دیروز که آمریکا جنایت حمله به فوردو و نطنز و اصفهان رو انجام داد، بیدار بودم. اینکه به خاطر درگیر بودن پدافند با ریزپرندههای خائنین وطنفروش پدافند اصلاً رفت و آمد بمبافکنها رو تشخیص ندادند، خیلی آزارم میده.
امروز صبح از خواب بیدار شدم و یک تحلیل از یک خوک کثیف اسرائیلی نویسندهی کتاب «برخیز و تو زودتر بکش» خوندم که از اونجایی که وقتی ناراحتم دوست دارم بخوابم، بعد از خوندنش دوباره دوست داشتم به تخت برگردم. این یادداشت بهم نشون داد «صلح تحمیلی» چیه. این متن مستقیم از کانال علی عبدی اینجا کپی شده:
«یکخطر بزرگ که می تونن ایران رو به لبنان دوم تبدیل کنه، از زبان رونن برگمن:
برخی منابع بلندپایه امنیتی پیشین و کنونی میگویند نگاه به اینکه چه بخشهایی از پروژه هستهای ایران نابود شده یا باقی مانده، اساساً رویکرد درستی نیست. بهگفته این منابع، از دیدگاه آنها، مسأله اصلی این است که ایران اکنون بدون پدافند هوایی باقی مانده است — و این همان نکته کلیدی است. در چنین وضعیتی، ایالات متحده میتواند اعلام آتشبس کند، آتشی که ظاهراً «نتانیاهو» را هم ملزم به پایبندی میکند، و حتی به ایران اجازه داده میشود «آخرین موشک» را شلیک کند.
اگر ایران پس از آن زمان توافقشده باز هم موشکپرانی کند — طبق این طرح پیشنهادی — هر دو کشور (آمریکا و اسرائیل) به زیرساختهای حیاتی یا ذخایر انرژی حمله خواهند کرد و آنها را نابود خواهند ساخت.
اما اگر ایران دیگر شلیک نکند، همگی آتش را متوقف خواهند کرد. در چنین شرایطی، هر طرف میتواند داستان مورد نظر خود را برای مردمش روایت کند — ایران اینکه «تلآویو را نابود کرده»، و نتانیاهو و ترامپ اینکه «برنامه هستهای ایران را برای همیشه از میان بردهاند».
در این سناریو، ایران مجبور نخواهد بود توافق هستهای جدیدی را امضا کند که در واقع معادل تسلیم شدن است؛ ولی کاملاً خواهد دانست که هر قطعه یا جزئی از برنامه هستهای که جابهجا شود، هر سانتریفیوژی که حتی برای یک لحظه بچرخد، هر دانشمندی که به موضوعی مرتبط با تسلیحات دست بزند — بلافاصله هدف موشکهای F-35 قرار خواهد گرفت، حملهای که برای خلبانان نیروی هوایی بهسان «گردشی در پارک» خواهد بود.
این طرح مزیت بزرگی دارد: اکنون جنگ را پایان میدهد، شأن ملی ایران را حفظ میکند — نه فقط شأن مذهبی-انقلابی-جهادی بلکه حیثیت ملی را — و در عین حال وضعیتی به جا میگذارد که در آن اسرائیل میتواند در سالهای آینده هرگاه ایران بخواهد دوباره پروژه هستهای را از خاکستر احیا کند، به آن حمله کند.
این راهحل بسیار شبیه به توافق آتشبس با حزبالله است، یادآوری این نکته ضروری است که حزبالله پیش از شکست سختی که متحمل شد، تهدید نظامی اصلی برای اسرائیل بود. در آن توافق، اسرائیل نه خواهان نابودی کامل حزبالله شد، نه خواهان خلع سلاح آن، نه تغییر جایگاهش در لبنان. بلکه فقط این حق را برای خود حفظ کرد که در صورت تقویت یا فعالیت غیرعادی دوباره وارد عمل شود و این علیه دشمنی بود که نه یک کشور، بلکه یک سازمان تروریستی(باباته) است که در مرز شمالی مستقر است، و تهدیدی که بسیاری آن را حتی خطرناکتر از تهدید ایران میدانستند.»
با حضور این عزیزان «گولخورنده» در صحنه که بعد از برجام مذاکرات بعدیشون جنگ و بعد آسیبدیدن تأسیسات هستهای رو برای ایران به ارمغان آورد. این موضوع خیلی اذیتم میکنه و منو میترسونه.
برادرهام داوطلب حضور توی تیمهای امدادی شدن، خودم به ترسم غلبه کردم و توی راهپیمایی بعد از نمازجمعهی هفتهای که گذشت شرکت کردم. من و خیلی از مردم ترسهامون رو کنار گذاشتیم و وارد بازی شدیم. ما به زندگی بدون ترس توی شهرهامون ادامه میدیم.
ولی این صلح تحمیلی عینِ «خفت» و یک مرگ تدریجی تمام عیاره. ما و حاکمیت نباید زیر بار بریم. ما باید بجنگیم.